شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ


میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ

به دست راست شراب و به دست چپ زلفین


همی خوریم و همی بوسه می دهیم به دنگ

نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود


یکی نبیذ و دو صد بوسه و شراب زرنگ

گهی بتازد برمن، گهی بدو تازم


به ساعتی در، گه آشتی و گاهی جنگ

به گاه مستی چونان شود دو چشم بتم


که نرگسینی غرقه شود به خون پلنگ